کد مطلب:149293 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:140

امر به معروف لفظی و عملی
ولی در مورد امر به معروف چطور؟ به چه شكل و نحوی باید انجام شود؟ امر به معروف هم عینا همین تقسیمات را دارد با این تفاوت كه امر به معروف یا لفظی است یا عملی. امر به معروف لفظی این است كه انسان با بیان حقایق را برای مردم بگوید، خوبیها را برای مردم تشریح كند، مردم را تشویق كند و به آنها بفهماند كه امروز كار خیر چیست.

امر به معروف عملی این است كه انسان نباید به گفتن قناعت كند، گفتن كافی نیست. می توانیم بگوییم یكی از بیماریهای اجتماع امروز ما این است كه برای گفتن بیش از اندازه ارزش قائل هستیم. البته گفتن خیلی ارزش دارد، نمی خواهم منكر ارزش گفتن باشم. تا گفتن نباشد، روشن كردن نباشد، نوشتن و تشریح حقایق نباشد، كاری نمی شود كرد. مقصودم این است كه ما می خواهیم همه چیز با گفتن درست شود، مثل آن كسانی كه می خواهند با ورد همه چیز را درست كنند؛ وردی بخوانند، زمین آسمان شود و آسمان زمین. ما می خواهیم فقط با قدرت لفظ و بیان وارد شویم و حال اینكه مطلب این جور نیست. گفتن، شرط لازم هست ولی كافی نیست، باید عمل كرد.


هر یك از امر به معروف لفظی و امر به معروف عملی به دو طریق است: مستقیم و غیرمستقیم. گاهی كه می خواهید امر به معروف و نهی از منكر كنید، مستقیم وارد می شوید، حرف را مستقیم می زنید؛ یعنی اگر می خواهید كسی را وادار به كاری كنید می گویید: من از جنابعالی خواهش می كنم فلان كار را انجام دهید. ولی یك وقت هم به طور غیرمستقیم به او تفهیم می كنید، كه البته مؤثرتر و مفیدتر است؛ یعنی بدون آنكه او بفهمد كه شما دارید با او حرف می زنید، از كسی كه فلان كار را كرده است تعرف می كنید، كار او را توجیه و تشریح می كنید، می گویید: فلان كس در فلان مورد چنین عمل كرده، این طور رفتار كرده و... تا او بداند و بفهمد. این، بهتر در او اثر می گذارد كما اینكه عمل هم به طور غیرمستقیم مؤثرتر است. حال برای روش غیرمستقیم، حدیث معروفی را برای شما ذكر می كنم، ببینید این روش چقدر مؤثر است:

حسنین (امام حسن و امام حسین) علیهماالسلام در حالی كه هر دو طفل بودند، به پیرمردی كه در حال وضو گرفتن بود برخورد می كنند، متوجه می شوند كه وضوی او باطل است. این دو آقازاده كه به رسم اسلام و رسوم روانشناسی آگاه بودند، فورا متوجه شدند كه از یك طرف باید پیرمرد را آگاه كنند كه وضویش باطل است و از طرف دیگر اگر مستقیما به او بگویند آقا وضوی تو باطل است، شخصیتش جریحه دار می شود، ناراحت می شود، اولین عكس العملی كه نشان می دهد این است كه می گوید خیر، همین طور درست است؛ هر چه هم بگویی گوش نمی كند. بنابراین جلو رفتند و گفتند: ما هر دو می خواهیم در حضور شما وضو بگیریم. ببینید كدامیك از ما بهتر وضو می گیریم. (معمولا آدم بزرگ درباره ی بچه می پذیرد.) می گوید وضو بگیرید تا میان شما قضاوت كنم. امام حسن یك وضوی كامل در حضور او گرفت، بعد هم امام حسین. تازه پیرمرد متوجه شد كه وضوی خودش نادرست بوده. بعد گفت: وضوی هر دوی شما درست است، وضوی من خراب بود. این طور از طرف اعتراف می گیرند. حالا اگر در اینجا فورا می گفتند: پیرمرد! خجالت نمی كشی؟! با این ریش سفیدت تو هنوز وضو گرفتن را بلد نیستی؟! مرده شور تركیبت را ببرد! او از نماز خواندن هم بیزار می شد.